سلام دختر۲۱ساله دانشجوهستم ترم تابستون یکی ازهمکلاسیام ازمن خوشش اومدبعد۲ماه بهمن پیام داد ایشون هم ۲۱سالشه ازنظر درسی وهوش ودرک مسائل اجتماعی درسطح بالایی هست ماباهم ۵ماه چت کردیم وتوچت خیلی بهم ابرازعلاقه کردوگفت قصدش ازدواجه ولی اوایل میگفت نمیتونست حرفشوبهمن بزنه ترسیدمن قبول نکنم یکم دودل بودچون منتو نگاه اول سرسخت وجدی بهنظرمیرسم وتودانشگاه باپسری دوست نبودم اون پسرهم مثل من
باهاش صحبت کردم دیدم مودب وباشخصیته رفتار بدی ازشندیدم باهاش خوب رفتارکردم که بتونه بیاد مستقیمحرفشو بهم بزنه ولی تو۷ماه فقط ۴بارتودانشگاه اومدپیشم صحبت کوتاهی داشتیم فقطدرمورد درس وخیلی هول میشدصداش میلرزید
به گفته خودش تاحالا به دختری علاقه ای نداشته واولین تجربه عاشقیشه وبلد نیست
بیشترهم انتظار داره من ابرازعلاقه کنم بهش وبعضی اوقات درموردبقیه دخترایی که نگاش میکنن یادوس دارن باهاش باشن بهم میگه ودوس داره حساسم کنه
من چنبارپیشنهاد دادم که صحبت کنیم درمورد خودمون ولی همیشه باشوخی میگه کمکم صحبت میکنیم چه عجله ایه کلا آدم درون گرایی هست ومیگه توفامیل وتوجمع دوستان خیلی کم صحبته دلیلشم اینه که ازتملق وتظاهردیگران اذیت میشه
میگه ازهمه بدم میادویه حرفایی میزنه من احساس میکنم افسردگی داشته باشه دلیلشونمیدونم
اجازه شناخت نمیده بهم همش باشوخی حرف میزنه
درموردخودش وخونوادش صحبت جدی نکرده
همش فاصله روحفظ میکنه احساس میکنم محتاطانه رفتار میکنه ولی بیش ازحد
میگفت دوست نداشتمازدواج کنم یابا دختری دوست باشم ولی به گفته خودش یهویی عاشق شده
ماتواین مدت حتی یکباربیرون قرارنذاشتیم پیشنهادش روهم ندادتلفنی هم صحبت نمیکردیم منم پیشنهادندادم ترجیح میدم پسرپیشقدم شه
ماخیلی باهم شباهت داریم ازنظرچهره هوش احساسات بعضی رفتارا آروم وکم صحبت بودنمون بعضی ازطرزفکرامون
چارچوبای اخلاقیمون
ولی رفتارای عجیبشونمیتونم درک کنم
ازاونجایی که خیلی خوشچهره هست وتوجه خیلی ازدخترای دانشگاه روبه خودش جلب میکنه من انتظاردارم بعداز ۷ماه عشقی که میگه نسبت بهم داره رابطه ماجدی شه بقیه ببینن که ماباهم هستیم تااینجورحاشیه هادورمون نباشه بخاطرهمین بهش گفتم نمیتونم این رابطه رواینجوری ادامه بدم وتمومش کردم اونم برای اینکه احساس شکست نکنه کلاموضوروعوض کردگفت توازاول منودرک نمیکردی مامسیرامون متفاوت بودبعدش توکلاساوحیاط دانشگاه فقط نگام میکردنزدیک میشدولی صحبت نمیکردمنم تمایلی بهصحبت نشون ندادم خیلی عادی برخورد کردم
بعداز۲ماه من تبریک عید بهش دادم خیلی خوشحال شددوباره عین قبل صحبت کردبعداز۲،۳روزدوباره به بحث کشیده شدالبته من قصدبحث نداشتم
درموردرابطه قبلمون صحبت کردیم
اصلااشتباهاتشو قبول نمیکنه فقط میگه تو درکم نمیکنی آخه همش درموردادم فضاییاخشونتای بیش ازحدومسائل غیر عادی صحبت میکردواینکه میگه تانوجوونی قرآن میخوندم ومذهبی بودم الان حرفش اینه خدارو قبول ندارم
نمیدونم دلیلاین حرفاچیه تاثیرات فیلمای تخیلی یاتفکرغربی هست که میبینه یاچیزدیگه
خودش همش درحال قضاوت کردن منو دیگرانه ولی دوس نداره کسی قضاوتش کنه حتی من
ازهرحرفم یه برداشتی داره من بعده ۶ماه فهمیدم که چه برداشتایی ازحرفام داشت ومن اصلامنظورم اونجوری نبود
بعداحساس کردم باغرورصحبت میکنه باهام احساسشوبهم نمیگه
منم گفتم فقطخواستم بهحرمت لحظات خوبمون عیدرو بهت تبریک بگم قصدنداشتم دوباره باهم رابطه داشته باشیم این حرفارومیزنم بیشترعصبی میشه چون دوس داره من دوباره برگردم تورابطه ولی خودش پیشقدم نمیشه
نمیخوادخودشودرمقابلم ضعیف نشون بده
دوست داشت چت روادامه بده
توماه اول رابطمون خودش کاری کردکه پسرای هم کلاسیمون متوجه شن که ماباهم دوستیم برای اینکهپسری سمت من نیادومستقیما گفت که من دوستدخترش هستم وتعصبش رو نشون داد
مارابطه خوب وسالمی باهم داشتیم و من خیلی دوسش دارم واسش غرورنداشتم اماآویزون هم نبودم رابطه متعادلی بودولی اینکه نتونه حسشوابراز کنه اذیتم میکنه مگه چندماه بایدفرصت بدم بهش که بتونه حرفشوحضوری بزنه
من خواستم تکلیف این رابطه مشخص بشه اگه قراره باهم باشیم جدیترپیش بریم نهاینکه فقطچت باشه
اصلاتومشکلات صحبت نمیکنه فقط سکوت میکنه یاموضوروعوض میکنه
که دلخوریموبرطرف کنه کلادعوانمیگیره میگهحوصله بحث ندارم ومیگه هرچی توبگی تنهاانتخابم واسه ازدواج تویی بانظراتم مخالفتی نمیکنه
احساسش روازرفتارای حضوری وحرفاش متوجه میشم کهواقعیه
مغرورخودخواه خودشیفته خودپرست لجبازصفاتیه که همه بهش میگن و خودشم قبول داره ومیگه نمیتونم خودموتوکوتاه مدت تغییر بدم ولی قصدشوداشت کم کم اصلاح شه
حرفاش خیلینگرانم میکنه
اصلانمیتونم درست بشناسمش
میخواستم بدونم مشکل چیه
چرانمیتونه مستقیم حرفشوبزنه منکه ۵ماه فرصت دادم بهش ورفتارمناسبی داشتم باهاش
آیامناشتباهی کردم یااشتباهازاونه وچکاری میشهبرای اینرابطهکرد
ببخشیدخیلیطولانی شد
ممنونازتون
دوست عزیز باید بدونید اشتباه از شماست .
شما با موندن و اصرارتون به نوعی عشق رو گدایی میکنید .
و خود شما هم باید بدونید چنین عشقایی به نتیجه نخواهد رسید .
بهتره از این مرحله به بعد شما هم انتخاب گر باشید .
نه اینکه منتظر بمونید تا ایشون با شما خوب بشه .
و سمت شما بیاد .
من ساده و روشن بیان کردم.
امیدوارم بتونید استفاده کنید .
- ۷ ۵
- ۰ نظر