پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳

آرشیو اردیبهشت ماه 1397

مشاوره خانواده

چطوری جوابشو بدم؟

۱,۴۸۰ بازديد

سلام
ابتدا بخاطرسایت خوبتون وکمکاتون خیلی تشکر میکنم
واما مشکلم
دختری هستم که حدود یه سال ونیم پیش باپسری اشنا شدم…ابتدا درحد سلام واحوالپرسی بود تااینکه ازحدود نه ماه پیش کم کم بهم نزدیک شدیم ودرموردمسائل مختلفی باهم صحبت می کردیم
البته بگم که ماهردومذهبی هستیم و همه حد وحدودای شرعی رو تو حرفامون رعایت می کردیم واگه گاهی اون ازکلماتی مثل عزیزم وگلم وغیره استفاده میکرد من فورا بهش اخطارمیدادم اینو گفتم ک بدونین تاچه حد رعایت میکردیم ویاشاید اون مجبور بود بخاطرمن رعایت کنه…
البته راستش حرفی ازازدواج نزده بودیم ولی اون گاهی به شوخی یاجدی تیکه های ازدوست داشتن وغیره میپروند که من پی شو نمیگرفتم…
تااینکه دوماه پیش شروع کرد به پرسیدن درموردنظردخترا درمورد شغلش و …وگاهی به شوخی میگفت فرض کن من بیام خواستگاریت قبولم میکنی و…ولی طوری میگفت ک یعنی فقط نظرمو میخواد ومنظورش واقعا من نیستم…
تااینکه دوهفته پیش سرموضوعی بحثمون شد واونفکرکرد من بهش اعتماد ندارم وحسابی عصبانی بود وناگهان گفت میخواد همچیو تموم کنه ومنم که خیلی هیجان زده وترسیده بوم ازدستش بدم ناگهان اعتراف کردم که دوستش دارم ونمیخوام ازدستش بدم!
بااین حرفم اروم شد ولی گفت که متاسفانه بخاطرشرایط خانوادم فعلانمیتونم ازدواج کنم ونمیتونم ازیه دختربخوام که یه سال منتظرم بمونه منکه خیلی بهم برخورده بود گفتم اگه واقعا میخواستی میتونستی بگی خیلیا یه سال عقدکرده میمونن اون گفت اره ولی شرایطم فرق میکنه…منم که نتیجه گرفتم بهم علاقه ای نداره یاحداقل قصدازدواج باهامو نداره(چون ازدو-سه ماه پیش همش حرف ازدواج میزدونظرخواهی میکرددرموردطرز فکردخترا)بهش گفتم که پس باید خداحافظی کنیم چون من نمیتونم اینطوری ادامه بدم ولی اون باخداحافظی مخالفت میکرد…بعداینکه اون روز داحافظی کردیم من دیگه اون انجمن نرفتم 12روز ازش خبری نبود تااینکه روز 12ام پیام داد که کجایی من جواب ندادم…دوروز بعدش بازپیام داده که کجایی؟نگرانتم…ولی من بازجواب ندادم….
حالاسوالم ازتون اینه که چیکارکنم؟خواهش میکنم راهنماییم کنید…من واقعا نمیخوام ازدستش بدم چون ماازهرلحاظ واقعا باهم جوریم ولی ازطرف دیگه ازدلش خبرندارم که ایا واقعا منو برای ازدواج میخوادیا تفریح؟میدونم که بایدبهش بگم اگه منو واقعا میخواد بایدبیادخواستگاری وگرنه فراموشم کنه …ولی مشکل اینجاست که نمیدونم دقیقا چجوری وازچه کلماتی استفاده کنم که هم تاثیرمنفی نذاره وهم غرورم نشکنه…خواهش میکنم کمک کنید…ممنونم

توسط Elahe.m درازدواج · پاسخ 1485 روز 19 ساعت 46 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 5

 

پاسخ (33)

  1. 1 vote

    سلام دوست عزیز
    طبیعی نیست کسی بعد از گذشت فقط ۲ هفته از آشنایی به شما پیشنهاد ازدواج بدهد. این پیشنهادها در چنین مدت کوتاهی یا از علاقه شدید می آید یا از قصد فریب. ازدواج تصمیمی است که افراد برای همه عمر می گیرند و هیچ کسی نمی تواند ادعا کند بعد از گذشت یک زمان کوتاه فرد مورد نظرش برای ازدواج را انتخاب کرده است. لازمه ازدواج شناخت متقابل است و لازمه شناخت گذشت زمان است. درباره فردی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد فکر کنید و ببینید او شما را چقدر می شناسد. سؤال های خاصی از شما پرسیده، رفتار خاصی از شما دیده یا شرایط بین شما به گونه ای بوده که از هم به شناخت کافی برسید یا نه؟ شما در آن لحظه به جای هیجان زده واحساساتی شدن باید دقیقا متوجه شوید او به خاطر چه به شما این پیشنهاد را داده. اگر به نظرتان پیشنهادش منطقی نیست و از شناخت کافی برنمی آید در صحت آن شک کنید. این شناخت باید درباره خانواده ها هم باشد. اگر خانواده ای کاملا سنتی دارید و کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد پسری با سر و وضع کاملا امروزی است به دلایلش عمیق تر فکر کنید.

    گر می بینید فردی که به شما پیشنهاد ازدواج داده، مدتی است دارد برای تغییر زندگی اش برنامه ریزی می کند، می توانید مطمئن باشید قبلا به این موضوع فکر کرده و در تصمیمش مصمم است. این تصمیم برای تغییر می تواند در قالب های مختلفی رخ دهد. مثلا او به فکر خرید خانه افتاده، شغل ثابتی برای خودش دست و پا کرده، دارد پول پس انداز می کند یا چیزهای دیگر. صرف وقت بیشتر در خانه به جای گذراندن آن با دوستان، خارج شدن از لباس های اسپرت و بیشتر مردانه پوشیدن و دست برداشتن از شوخی های زننده هم می تواند نشانه آماده شدن برای زندگی مشترک از طرف مردان باشد. به علاوه این شخص باید این آمادگی را در شما هم تشخیص داده باشد.

    اگر شما دختری هستید که تازه در یک شهرستان مشغول تحصیل شده اید و فردی به شما پیشنهاد ازدواج داده، معلوم است که یا شناخت کافی از شما ندارد یا برنامه های زندگی شما برایش به اندازه کافی مهم نیست یا اگر سن تان خیلی کم است، تازه طلاق گرفته اید یا به تازگی پدرتان را از دست داده اید و با پیشنهاد ازدواج مواجه شده اید، بدانید که فرد مورد نظر در مورد ازدواج خوب فکر نکرده است. این موارد می تواند در مورد مردان هم صادق باشد. پسری که درآمد مناسبی ندارد و پدرش هم به تازگی ورشکست شده، آماده برای ازدواج نیست. این موارد را تعمیم دهید به پسری که سربازی نرفته، دانشجوست و تا چند سال دیگر موقعیت کار کردن ندارد و موارد دیگر.به هر حال مراحل ازدواج در فرهنگ ما سنتی انجام می شود و شما نمی توانید جدا از خانواده های تان در مورد این مسئله به توافق برسید. کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد باید بعد از توافق اولیه شما، بلافاصله درباره قرار گذاشتن خانواده ها با هم حرف بزند. شما تصمیم گیرنده نهایی نیستید و بعد از این مرحله این تصمیم باید به خانواده سپرده شود. فرد مورد نظر باید بلافاصله با پدرتان قرار بگذارد یا اجازه بگیرد مادرش برای قرار خواستگاری به مادر شما تلفن کند. اگر پیشنهاد ازدواج مطرح شد و مراحل بعدی و در جریان گذاشتن خانواده ها گفته نشد، یعنی آن تصمیم به اندازه کافی مصرانه و منطقی نیست.

    وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.

    اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

    دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.

    هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.

    رفتار آرامتر همیشه بهتر است.

    قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.

    اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.

    یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.

    پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.

    هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.

    تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.

    از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه جنسی میکنند دوری گزینید.

    برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.

    اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.

    هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده کند.

    شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.

    هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است…حتی اگر تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.

    او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.

    اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.

    هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.

    اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.

    مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.

    همه مردها بد نیستند.

    نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید…هر مصالحه ای دو جانبه است.

    بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید….قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را باید به کل فراموش کنید.

    هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد. یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل می شود. دنبال کسی باشید که مشابهتان باشد نه مکملتان.

    شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت یافتن بهترین فرد خوب است. نیازی نیست که با هر کس که دوست می شوید همان فرد موردنظر شما برای ازدواج باشد.

    کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.

    هیچوقت به مردی که همه آن چیزهایی که از رابطه می خواهید را به شما نمی دهد، به طور کامل متعهد نشوید.

ازدواج...

۱,۴۷۵ بازديد

با سلام
من دختری 29 ساله هستم
حدود 5 سال پیش با پسری که 4 سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدیم و بعد از مدت 8 ماه آشنایی تصمیم به ازدواج گرفتیم تا قبل از اینکه قضیه را با خانواده ها در میان بگذاریم هیچ مشکلی نبود با هم تفاهم داشتیم و تقریبا با هم سرهمه چیز کنار آمده بودیم همدیگه رو دوست داریم و با هم آرامش داریم ولی بعد از اینکه قضیه را با خانواده ها در میان گذاشتیم تازه مشکلاتمان از طرف خانواده ایشان شروع شد بعد از اینکه ایشان قضیه را با مادرشان در میان گذاشتند ایشان خواستند که همدیگر رو ببینیم بعد از اینکه حضوری همدیگه رو دیدیم مادر ایشان شروع کردن به بهانه تراشیدن اول ظاهر من رو بهانه کردند و گفتند که شما از هیچ لحاظی در شان پسر من نیستید بعد دلایل دیگری رو عنوان کردند از جمله اینکه من از هیچ لحاظی در حد خانواده آنها نیستم و …. پسر ایشان خیلی سعی کردند نظر خانواده شان را عوض کنند ولی موفق نشدند ایشان خیلی به خانواده وابسته هستند و برای پدر و مادرشان احترام خاصی قائل هستند و هر نوع اصرار و پافشاری رو بی احترامی به ایشان می داند بعد از این قضایا ما خیلی سعی کردیم نظرشان عوض شود از جمله اینکه چند نفر را واسطه قرار دادیم از جمله خواهر و برادر ایشان رو ولی اوضاع بهتر که نشد هیچ بدتر هم شد خیلی اذیت شدیم و خیلی تحت فشار قرار گرفتیم از طرف خانواده ایشان که ارتباطمان قطع شود موفق هم شدند برای مدت کوتاه ولی ما دورادور از احوال هم باخبر بودیم پسر ایشان بعد از اینکه ناامید شدند تصمیم گرفتند برای کار و زندگی به تهران رفتند ولی تاثیری بر تصمیم آنها نداشت برای من و ایشان در طول این 5 سال موقعیت ازدواج پیش آمد ولی هیچ کدام زیر بار نرفتیم هر دو خسته شدیم از این بلاتکلیفی از این انتظار از این که هر روز منتظر معجزه هستیم ولی هیچ معجزه ای اتفاق نمی افتد روزهای عمرمان همین طور داره میره و ما بجای اینکه با هم باشیم جدا از هم و با یاس و ناامیدی داریم ادامه میدیم تنها امیدمان خداست و چشم به دست او داریم ما دلسوزی نداشتیم که ما را راهنمایی کند یا راهی پیش پایمان بگذارد از شما خواهش می کنم که راهی برایمان روشن کنید ممنون.

توسط naghmeh8884 درازدواج · پاسخ 1485 روز 12 ساعت 55 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

 

پاسخ (129)

  1. 1 vote

    CLOOB

    دوست عزیز اولا” قوانین اصلا” به ضد خانوم ها نیست … و بعد اینکه شما حتی اگه حق طلاق هم نداشته باشید موقع طلاق میتونید با بذل مهریه طلاق بگیرید ولی در این مورد شما حق وکالت از مرد میگیرید تا از طرف شوهرتون خودتون رو طلاق بدید … و در این مرحله دیگه کشمکش های دادگاه رو نداره … معمولا” دخترها در مقابل یک مهریه عادلانه اینکارو میکنن ولی خصوصا” لزومی برای این کار نیست … پس بهتره به چیزای خوب در زندگی توجه کنید تا مسایل منفی

طلاق یا زندگی؟

۱,۵۰۷ بازديد

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما
دختری هستم 26 ساله از اصفهان حدود دو ساله و نیمه که با یه پسری که از همسایهامون بود عقد کردم ازدواجمون عشق و عاشقی نبود و سنتی بود اونا بختیاری هستن و ما اصفهانی متاسفانه تو خانواده اونا دو تا طلاق اتفاق افتاده و منم چون پدر نداشتم و مامانم هم خیلی ساده بود دختر به همچین خانواده ای داد . تو این دو سال ما هیچ کدوم رسمو رسومات اصفهانی ها رو نخواستیم چون همش میگفتن ما رسم نداریم ما هم گذشت میکردیم .ما خیلی تفاوت فرهنگی داریم یعنی اصلا افکارمون در مورد زندگی با هم فرق داره شوهرم میگه امروزو خوش باش ولی من اصلا اینطوری نیستم .چنتا خصوصیت خیلی بدم داره که خیلی عصبیه یعنی سریع جبهه گیری میکنه خیلی خیلی خانوادشودوس داره یعنی منطق پذیر نیس که خانوادش یه جاهایی دارن اشتباه میکنن تا حالا خیلی دعوا داشتیم میدونین دیگه حرمت خانوادها شکسته شده من موندم نمیگم همش اون مقصره اما 80 درصد اون بوده . بخدا بیماری اعصاب گرفتم از بس همش قهر و اشتی و دعوا داشتیم مامانمم همین طور و خانواده شوهرمم اصلا براشون طلاق مهم نیس یعنی همش میگن طلاقش بده این دختر به درد تو نمیخوره اما ما خانواده با ابرویی هستیم تو رو خدا کمک کنین با این اوضاع چکارکنم اخرین بار که دعوامون شد شوهرم جلو پدر و مادرش گفت من دیگه نمیخوامت و منو خورد کرد و دوباره باز اشتی کردیم توسط یه همکاراش و الان میگه من تو رو دوس دارم ولی نمیخوام با خانوادت رفت و امد کنم از این ورم خانواده من از بس اعصاب خوردی داشتیم دیگه خسته شدن من این وسط دارم له میشم فقط گریه و اه نمیدونم زندگی کنم خوب میشه یا نه اصلااز هم داریم سرد میشیم اون میگه تو همش پشت سر خانواده من حرف میزنی منم میگم چون تو منطقو نمیپذیری میگم یعنی من خودم فک میکنم ندونم به کاری خودمون دو تا کارو به اینجا کشوند نمیدونم کمکم کنید تو رو خدا

توسط mani درازدواج · پاسخ 1480 روز 13 ساعت 18 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 6

 

پاسخ (125)

  1. 1 vote

    سلام من دختری هستم ۲۱ ساله که پارسال با پسری که ۱۲ سال ازم بزرگتره به صورت سنتی نامزد کردیم ۴ ماه نامزد بودیم به خاطر یه سری اخلاقای نامزدم نتونستم تحمل بکنم و نامزدیو بهم زدم . اما بعد حدود ۸ ماه از بهم خوردن نامزدیم توسط یه واسطه چون دوسش داشتم آشتی کردیمو با مهریه ای که کمتر از قبل بود عقد کردم اما شوهرم نسبت به سال قبل خیلی عوض شده . همش بهم گیر میده که تنها جایی نرم , با هیچ دوستی رفتو آمد نکنم , تا یه مهمونی میریم همش به من میگه اینکارو بکن اینکارو نکن , همش فکر میکنه همه مردای مجلس چشمشون به منه , همش پنهون کاری میکه ازم فکر میکنه من به خاطر مادیات باهاش ازدواج کردم در مورده کار و دارایش اصلا به من چیزی نمیگه . دوست داره نو مجلس یا مهمونی باشه که توش مشروب هست . در ضمن قبلا با یه دختر عقد بود که من ۳ ماه بعد عقدمون فهمیدم . همش فکر میکنه من بهش دروغ میگم , همش الکی دعوا راه میندازه اگر مقصر هم باشه معذرت خواهی نمیکنه , منم چون دوسش دارم هیچی نمیگمو صدام در نمیاد اما داره سو استفاده میکنه از اخلاق من . چی کار کنم تورو خدا کمک کنین انقدر گریه کردم این چند وقت و اعصابم خورد شد احساس میکنم به زودی اگه اینجوری پیش برم ناراحتی اعصاب پیدا کنم .

مشکل ازدواج

۱,۵۱۲ بازديد

سلام خسته نباشید
من که خسته شدم
من 21 سالمه عاشق یه دختر 17 ساله شدم و بهش گفتم و قبولم کرد
الان 7 ماهه باهمیم بدون اطلاع خونواده ها
قصدمون ازدواجه
یه داداشه بزرگتر دارم که کارو حقوق داره ولی هنوز ازدواج نکرده اونوقت من که دانشجوی ترم شش هستم اونم بیکار بی حقوق عاشق شدم
منو دختری که همدیگه رو دوس داریم بخاطر بعضی شرایط نمیتونیم همدیگه رو زیاد ببینیم
یه ماه یا دوماه یه بار همو میبینیم
خسته شدیم
لطفا کمکمون کنید

توسط amir9058 درازدواج · پاسخ 1480 روز 12 ساعت 34 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 3

 

پاسخ (234)

  1. 1 vote

    fatemeh2020,

    سلام ، من دختری هستم 24 ساله دانشجوی ارشد نرم افزار دارای مدرک تافل زبان انگلیسی ، یک سال زبان تدریس کردم الان هم حدود 2 سال میشه که توی یک شرکت خصوصی مسئول کامپیوتر هستم البته چون مسئول دفتر هم ندارند مسئولیت دفتر مدیر عامل هم دارم ، خواهری دارم که بعد از دو سال دوستی با کسی که دوست داشت ازدواج کرد خواهرم لیسانس داره اما همسرش با این که کار و مغازه و خونه از خودش داشت تحصیلات پایینی داشت خانواده من با زور با این ازدواج موافقت کردند حالا مشکل من اینجاست که من هم یه خاستگار دارم که تحصیلات دیپلم داره یه طلا سازی داره کارشو تازه شروع کرده هنوز هیچ چیزی از خودش نداره ولی میدونم دوستم داره حالا خانواده من بهم سرکوفت میزنن تو با این تحصیلاتت اینها خاستگارهاتن و …
    من باید چی کار کنم نمیدونم چرا با این موقعیت اجتماعی خوبی که هم من و هم خانواده من دارند البته شرایط اقتصادی ما هم خوبه چرا همچین خاستگارهایی دارم و اصلا چی کار کنم یه خاستگاری که شرایطش با من بخونه داشته باشم ؟؟؟ لطفا راهنماییم کنید.

ازدواج و خیانت

۱,۵۰۰ بازديد
سلام .امیر هستم 46 سال سن دارم و موقعیت شغلی مناسب و تحصیلات دانشگاهی و ….از نظر خیلیها آدم مناسب برای زندگی و… 10 سال پیش با دختری که جزو پرسنلم بود دوست شدم.این ارتباط بسیار نزدیک بود.البته ایشون پیش قدم شدن.چون من اصلا استعداد دوستی با جنس مخالف رو نداشتم.سالها این دوستی به خوبی و خوشی ادامه داشت و من هر کاری میتونستم تو محیط کار و بیرون براش انجام میدادم.این ارتباط مثل یک زن و شوهر بود.حدود دو ساله این ارتباط سرد شد .البته از نظر عاطفی از طرف ایشون. اما کماکان دوستی ادامه داشت(الان ایشون 36 سال دارن و با توجه به حمایتهای من تو کار پیشرفت داشتند و… ) تا حدود 40 روز پیش که تولدم بود و قصد داشتم در تولد رسما به ایشون پیشنهاد ازدواج بدم و… اما دقیقا شب قبل از تولد عکس ایشون رو با یه پسر 27 ساله برام فرستادن که خودش هم تکذیب نکرد.دنیا رو سرم خراب شد…. و متوجه شدم رابطه ایشون با پسر دیگه حدود 5 ماه ادامه داشته(اینکه منجربه سکس بوده یا نه رو دقیق نمیدونم اما فرض نزدیک به یقین اینطور هست) با توجه به اینکه این دو نفر هیچ سنخیتی نداشتند و مطمئن بودم به جایی نمیرسند به پدر دختر مراجعه کردم و با ابراز نگرانی از اوضاع درخواست خواستگاری کردم.نمیدونم اون شب پدرشون چه برخوردی با ایشون کردند که اوضاع بدتر شد و مسئله تبدیل به یه جنجال شد.نهایتا اون پسر که بنده رو هم کامل میشناخت دیروز از ماجرا خودش رو کامل کنار کشید.اما ایشون مسئله رو از چشم من میبینه و…. من تو استان آدم شاخصی هستم(البته جسارتا عرض میکنم) قصدم اینه که تاخیر در امر ازدواج رو جبران کنم.خودش هم میدونه که چقدر دوستش دارم که با اینکه این وضعیت پیش اومده اما باز پیگیرم.اما با لجاجت برخورد میکنه و… خیلیها که موضوع رو میدونن اون رو مقصر میدونن.اما من پیش وجدان خودم فکر میکنم اگه زودتر اینکار رو میکردم مطمئنا کار به اینجا نمیکشید.الان هم دوستش دارم هم عذاب وجدان(البته اینها اشتباهش رو توجیه نمیکنه)اگه ممکنه راهنمایی بفرمایید(ترجیحا ایمیل amir_pegah@yahoo.com)

با سلام
دوست عزیز بهتره توجه داشته باشید که هر چند رفتار شما و صحبت با پدر به خاطر علاقه ایست که به ایشون داشتید و قصدتون ازدواج بوده و باعث پیشرفت شدید ولی رابطه شما صرفا از ده سال قبل دوستی بوده و در حد دوستی حالا اینکه چه ارتباطی شکل گرفته مهم نیست مهم این است که شما از این فرصت ها برای دادن پیشنهاد ازدواج استفاده نکردید و خوب ایشون ده سال از شما کوچکترند هر چند شما اون اقا رو منصرف کردید ولی روابط شما سرد شده بوده و این یعنی ایشون تمایل اولیه را برای بودن با شما از دست داده است ..اینکه شما سرشناس باشید یا هر چیزی برای یک فرد اهمیتی ندارد مهم علاقه ودلبستگی ایجاد شده است نمی شود یک طرفه قضاوت کرد و ایشون ه حتما گله گی هایی از شما دارند و اینکه اعتمادخانواده را از ایشون سلب کردید و نباید مطرح می کردید .شما به قول خودتون با ابراز نگرانی از اوضاع پیش امده تلاش کردید مساله رو رفع کنید در صورتی که وقتی ایشون پرسنل شما هستند و شما در این شرایط موضوع خواستگاری رو مطرح می کنید ممکنه پدر ایشون تصور کنند که از سر ناچاری و برای رفع و رجوع رابطه دخترشون و رئیس ایشون بودند چنین پیشنهادی دادید؟دوست عزیز فرق بین شما و اون اقای بیست و چند ساله در چیست وقتی هر دو با حالت دوستی اقدام کردید اگر مطمئنید ایشون رابطه هم داشته ایا نگران ارتباط با خودتون نیستید به هر حال شرایط یکسانه فقط شما سرشناس و جا افتاده هستید و اون اقا مسالش فرق داره .این وسط شاید باید کمی شرایط این خانم رو هم در نظر می گرفتید در هر حال بهتره حضورا مراجعه داشته باشید

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
02122689534
موفق باشید

ازدواج با پسری از شهر دیگه

۱,۴۹۸ بازديد

باسلام یه مساله ای هست که تمنا دارم لطف کنید و پاسخ بدید ……
من دختری 23ساله هستم که درسم تمام شده کارشناسی معماری دارم چندماه پیش از طریق تلگرام با پسری اشنا شدم که تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم از مشهده و 26 سالشه و یک سال مونده تا کارشناسی عمرانش رو بگیره کارای ساختمانی انجام میده یک خونه نقلی توی مشهد داره که قسطاشو میده و هزینه دانشگاهش روهم خودش میده طوری که از حقوقش چیز خاصی نمی مونه اما تا سال دیگه قسطاشم تموم میشه از لحاظ مذهبی و اخلاقی باهمتفاهم داریم با اینکه بهم خیلی علاقه داریم اما صرف احساس انتخابش نکردم من همیشه ارزوم بوده با کسی ازدواج کنم که اهل کار باشه و مستقل باشه و سنشم زیاد نباشه…..
بعد از چند ماه به خانواده ههامون گفتییم و اومدن خواستگاری خانواده هام ازهم خوششون اومد ……..
ولی خانواده من خیلی نگرانن که یوقت من بدبخت نشم یا نبرن منو مشهد با اینکه خود اقاپسر گفته میاد کرج و خودش دوستداره توی کرج یا تهران زندگی کنه و خانوادشم گفتن مشکلی با این قضیه ندارن باتوجه به اینکه درسش یک سال دیگه تمومه و حدودا یکسال هم نامزدی طول میکشه من هیچ نگرانی ندارم اما پدرم نگرانه که بیاد اینجا بیکار نشه پسره یبار اومد کرج و چندجا پرسید .به من گفت که اینجاهم شرایطش هست که کارای ساختمونی کنه .تحققیق هم از ططریق دوست پدرم انجام شده گفتن خانواده خوبین فقط ازنظر مالی یکم از شما پایین ترن و بلیط گرفتیم که خودمونم بریم تحقیق کنیم باز حالا قرار شده از مشاوره بپرسیم که این ازدواج به بخاطر قضیه اینکه اینجا کار نداره صلاحه یا نه ؟….ممنون

توسط architect201291 درازدواج · پاسخ 492 روز 12 دقیقه قبل

سوال: 3 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0

 

پاسخ (1)

  1. 0 votes

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    با توجه به اینکه عرض کردید که تفاهم های لازم را دارید و خانواده ها هم با هم صحبت کردند و هردو تا حدی رضایت دارند نیمی از راه حل شده است.اگر خصوصیات ایشان طی تحقیقات و شناختی که از ایشان پیدا کرده اید به گونه ای است که شخصیت کاری ومستقل هستند جای نگرانی نخواهد بود چون افرادی با نگیزه و هدفمند و مستقل هستند بیکار نخواهند موند و به این صورت نیست که با تغییر مکان زندگیشان نتوانند خود را وفق دهند.در رابطه با این موضوع که ترس دارید که به شهر دیگری نروید همین ابتدا موضوع را مطرح کنید هم توسط خودتان هم خانواده تان.اما نگرانیهای پیش از ازدواج تا حدی طبیعی است و به بهتر تصمیم گرفتن هم کمک خواهد کرد لذا میتوانید رای ازدواج هر دوی شما یک مشاوره پیش از ازدواج هم بروید :
    همانطور که مطلع هستیدنیمی از ازدواج ها به طلاق ختم می شوند و میـتوان گـفت کـه از ایـن نیمه ی باقی مانده که برای مدت زمان زیادی در ازواج های دائـمی بـاقی میمانند تنها ۵۰% از آنها از زندگی خود رضایت داشته و خوشحال هستند. متاسفانه بسیاری از خـانم ها و آقایونی کـه با هـم آشنـا می شونـد و پـس ازمدتی تصـمیم بـه ازدواج بـا یکدیگـر را می گیرند، هیچ گونه توجهی به این آمار و ارقام نمیکنند.

    حقیقـت ایــنجاست که اگـر نخواهیـد ایـن حـقـایق را در نـظر بـگیـرید و فـقـط از روی شـانس و اقـبـال انتظار داشته باشید که ازدواج موفقـی در پیش روی داشته باشید، باید بدانید که احتمال موفقیت شما در رابطه یک به چهار است. به هر حال تکنیک ها و شیوه های متنوع زیادی وجود دارند که با استفاده از آنها می توان موفقیت زندگی مشترک را تضمین نمود.

    اکثر زوج ها متوجه نیستند که کلاس های آموزشی پیش از ازدواج می توانند تا حد بسیار زیادی از احتمال طلاق بکاهند. تحقیقات گویای این مطلب هستند که شرکت در این دوره های آموزشی می توانند تا ۳۰% احتمال بروز نفاق و جدایی را کاهش داده و زوجین را به سمت زندگی شاد تری هدایت نمایند. شرکت در این قبیل کلاس های مشاوره همچنین می تواند از استرس های شایع زمان پیش از ازدواج نیز بکاهد. تنها کمی تلاش می تواند احتمال موفقیت شما را در دراز مدت افزایش بخشد. شما باید هر کاری که از دستتان بر می آید را انجام دهید تا بتوانید رویاهایتان درباره یک ازدواج موفق را به حقیقت مبدل کنید، زندگی فوق العاده ای برای خود ایجاد نمایید و برای بقای آن از هیچ تلاشی مضایقه نکنید.

    آمادگی های پیش از ازدواج وابسته به حقیقت است و برای تداوم بخشیدن به ارتباط ضروری می باشد. این کار شما را به طور ضمنی برای رویارویی با چالش های آتی که هر زوجی بطور اجتناب ناپذیر با آن مواجه خواهد شد، آماده می کند. بهتر است اینکار را در همین ابتدای رابطه که هر دو نفر سرشار از انرژی و تازگی هستند، انجام دهید. در اینیک مورد بخصوص نباید سرتان را در برف ها فرو کنید و خودتان را به بیراهه بزنید. پژوهش های اخیر حاکی از آنند که در حدود یک سال پیش از ازدواج و یا حتی ۶ ماه قبل از آن فرصت بسیار مناسبی است که به مراکز مربوطه مراجعه کنید و در کلاس ها و دوره های آموزشی آمادگی برای ازدواج شرکت کنید. در این زمان میزان استرس و عادات منفی در پایین ترین حد خود قرار دارد و می توان از همان لحظه الگوهای ارتباطی را برقرار و محقق ساخت. این دوران درست زمانی است که مشکلات خیلی راحت تر به نظر می آیند و قابل حل می باشند.

    زوجین در بدو شروع رابطه با درخواست های بیشتری روبرو هستند. با توجه به زندگی مکانیکی عصر اخیر شرایط به گونه ای است که برقراری ارتباط قدری دشوار می نماید. این روزها اغلب مشاهده می شود که زوجین هر دو نفر مشغول به کار هستند و بچه دار شدن را برای بعد موکول می کنند. واقعاً شرایط سختی را دارند. در این شرایط هر دو نفر باید از شیوه های ارتباطی بسیار قوی برخوردار باشند تا بتوانند مشکلات متفاوت را حل کنند، صمیمت موجود را حفظ کرده و اهدافی را تنظیم نموده و برای رسیدن به آن ها تلاش کنند. بدون وجود یک چنین ساختاری طرفین خیلی راحت مغلوب استرس و فشار شده و خود را می بازند. مشکلات خیلی راحت تر از آنچه فکرش را می کنند وارد زندگی آنها شده و ریشه ی ارتباطشان را می خشکاند. البته اغلب افراد در ابتدای رابطه انتظارات مثبت غیر واقعی ای را در سر می پرورانند که به ندرت کم و کمتر خواهد شد. افرادی که در خانواده ی های طلاق به دنیا آمده اند و یا شاهد زندگی ناموفق والدینشان بوده اند، ممکن است خواهان انتظارات غیر واقعی و غیر منطقی از زندگی زناشویی خود باشند که همین مطلب باعث می شود در زندگی مشترک خود به موفقیت دست پیدا نکنند. آمادگی های پیش از ازدواج به عنوان یک فاکتور مصون کننده عمل کرده و شما را قادر می کند که قابلیت هایتان را ارتقا بخشیده و کمکتان می کند که راحت تر بتوانید از عهده مقابله با مشکلات بالقوه بر آیید. برای اینکه بتوان در زندگی موفق شد زوجین باید از تمام مزایای موجود بهره بگیرند.

    مشاوره و آموزش پیش از ازدواج چیست؟

    باید اذعان داشت که در بیشتر موارد زوجین به ندرت اتفاق می افتد که در این جلسات شرکت کنند، اما به هر حال در این میان عده ی انگشت شماری نیز هستند که در جلسات آمادگی پیش از ازدواج شرکت می کنند. تعداداین جلسات می تواند از یکی دو جلسه شروع شده و تا چندین مرحله ادامه پیدا کند. گاهی اوقات دفتر ارزیابی و آموزش مهارت ها نیز به آن اضافه می شود. به هر حال محتوی و مدت زمان این نوع جلسات مشاوره به جهت گیری زوجین ومشاوران بستگی دارد؛ اما متاسفانه همیشه نمی توان در یکی دو جلسه کلیه مواردی را که زوجین باید نسبت به آن آگاهی پیدا کنند را مطرح کرد و در یکی دو جلسه همه ی مطالب مهم را تحت پوشش قرار داد.

    جلسات مشاوره و کلاس های آموزشی آمادگی ازدواج را می توان به عنوان نوعی رویکرد مکمل و یا متناوب در نظر گرفت که خانم ها و آقایون نامزد کرده را با مهارت ها، عادات، و نگرش های یک زندگی موفق آشنا کرده و با آموزش تکنیک های غنی، راه را برای رسیدن به موفقیت هموار می سازد. زوجین همچنین با بهره گیری از این روش ها می توانند انتظار یک زندگی موفق و طولانی مدت راداشته باشند. باید توجه داشت که این نوع جلسات در ردیف کلاس های آموزشی قرار می گیرند و نه درمانی. برخی از این جلسات آموزشی وابسته به ارگان های مذهبی هستند و برخی دیگر از سوی گروهک های غیر مذهبی برگراز می گردند. در این جلسات مباحث عامی که ممکن است هر زن و مرد تازه ازواج کرده ای با آن برخورد کنند، مطرح می گردد. برخی از افراد تصور می کنند که این نوع آموزش ها مانند تعلیم رانندگی یا آمادگی برای امتحان معمولی و پیش پا افتاده هستند اما باید به این افراد گوشزد کرد که چنین نیست؛
    کتاب اخیر “سوزان پیور” با عنوان: “سوال سخت: ۱۰۰ سوال که باید پیش از گفتن “بله” از خود بپرسید” در میان پرفروش ترین کتاب های سال قرار دارد. خواندن این کتاب می تواند به افرادی که قصد ازوداج دارند کمک کند تا وارد یک فضای حمایت کننده شده و چهارچوبی خاص را در نظر بگیرند که به واسطه ی آن بتوانند این سوالات را از خود پرسیده و ببینند با پاسخ هایی که به آنها می دهند آیا می توانند در زندگی با فرد مورد نظر به موفقیت دست پیدا کنند یا خیر.
    هر نوع آموزش های مقدماتی که زوجین برای خود انتخاب می کنند – چه مذهبی و چه انواع غیر مذهبی – به هر حال باید شامل فعالیت هایی باشد که به آنها توانایی ها و مهارت های بالایی را می دهد تا بتوانند با چالش های اجتناب ناپذیر زندگی مواجه شده و آنها را در یک رابطه ی سرسپرده قرار داده و قابلیت زندگی مشترک را به آنها اعطا کند.

راهنمایی

۱,۵۰۵ بازديد

ا سلام ، از دختری خواستگاری کردم تو صحبتهای اولیه گفت میخواد ادامه تحصیل بده همونجا بهش گفتم نه (هر دومون لیسانس داریم )، بعد جواب منفی داد دلیلش هم ، همون ادامه تحصیل گفته ، حالا میخوامحرفم رو پس بگیرم و بگم با ادامه تحصیلش مشکلی نیست ولی نمیدونم کار درستی میکنم یا نه ؟چون 1- میترسم بعدا” تا خواسته ای داشته باشه انتظارداشته باشه سریع کوتاه بیام 2- با ادامه تحصیل ایشون مدرک تحصیلیشون از خودم بالاتر میشه میترسم برام تو آینده مشکل ساز بشه .اینم بگم که من اصلا” از قبل این خانم رو نمیشناختم فقط تو شب خواستگاری دیدمش یعنی هیچ دلبستگی که کورکورانه باشه ندارم ولی از نظر خانواده (هردو طرف )خیلی خوششون اومده . ممنون میشم راهنماییم کنید

توسط mahdi8767 درازدواج · پاسخ 493 روز 10 ساعت 57 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0

 

پاسخ (3)

  1. 0 votes

    با سلام. شما میتوانید منطقی با ایشان صحبت کنید که اگر تحصیل ایشان صدمه ای به زندگی مشترکتان وارد نکند مانعی وجود ندارد.واقعیت هم همین طور است شما با اولین درخواست ایشان به صورت ضربتی عمل کردید و او را دلسرد نمودید که در این کار کمی عجله کردید.بهتر است دیدتان به زندکی زناشویی و مشترک به صورت تعاملی و رفاقت توام با همراهی باشد نه رقابت پس با منطق و به آرامی آغاز به صحبت نمایید تا نتیجه بگیرید فقط اطمینان حاصل کنید که دلیل مخالفتشان همین موضوع است.

    توسط motakhasesan · 493 روز 4 ساعت 16 دقیقه قبل

    سوال: 2 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  2. 0 votes

    با سلام.این مقاله در رابطه با اختلاف شدید تحصیلی خالی از لطف نیست.
    هنگام بحث در باب همسان بودن همسران، سخن از آثار نامطلوب ناهمسانی از دیدگاه تحصیلی به نتایجی به دست می آید که بدین سان خلاصه می شود:
    1- هر مقطع تحصیلی شان اجتماعی خاصی پدید می آورد و به طور طبیعی انسانها نیز در گزینش همسر آن را معیاری مهم می شمارند و می کوشند تا سطح تحصیلی زوجین برابری یابد.
    2- در صورت عدم توازن شان تحصیلی، زوج برتر( از لحاظ تحصیلی) امتیازات دیگری در طرف مقابل درراه جبران آن طلب می کند.
    3- هر مقطع تحصیلی(دیپلم، لیسانس، دکترا و ….) فضای فکری وحتی جهان بینی خاصی پدید می آورد ناچار همسانی تحصیلی زوجین بر تشابه سلیقه، ذوق و اندیشه آنان موثر است.
    4- در همه شرایط وبه صورت قاعده ای در همه جای جهان، میزان تحمل مردان در قبال عدم همسانی تحصیلی پیش از زنان است. درحالی که ازدواج یک مرد دکتر با دختری دیپلمه ویا کمتر از دیدگاه وجدان جمع غیر معمول به نظر نمی رسد، عکس آن دقیقا نابهنجار تلقی می شود.
    در یک جامعه فاقد تحرک اجتماعی، تحصیلات همچون تابعی از وضع درآمد و طبقه اجتماعی انسان ها تجلی می کند. در چنین جامعه ای، فرصت های تحصیلی برای طبقات پایین کم است و تحصیلات ابزار ارتقاء به شمار می آیند
    5- مردان با پذیرش سطح کمتر تحصیلی همسر خود، مزایای دیگری چون جوانتر بودن او و حتی شان اجتماعی و خانوادگی بالاتر را در وی طلب می کنند. به طوری که تا ده سال جوان تر بودن زن غیر عادی نیست و ازدواج معمولا ابزار ارتقاء اجتماعی مردان به شمار می آید.
    6- در یک جامعه فاقد تحرک اجتماعی، تحصیلات همچون تابعی از وضع درآمد و طبقه اجتماعی انسان ها تجلی می کند. در چنین جامعه ای، فرصت های تحصیلی برای طبقات پایین کم است و تحصیلات ابزار ارتقاء به شمار می آیند.
    انتقال میراث در چنین جامعه ای کمتر به صورت دارایی و بیشتر با بسط امکانات تحصیلی صورت می پذیرد. دراین جامعه همسانی تحصیلی به معنای همسانی شان اجتماعی و حتی طبقه اجتماعی است.
    7- بی هیچ شبهه، ازدواج انسانهایی با دو سطح متمایز آموزشی وبه تبع آن دو فرهنگ وجهان بینی متفاوت، باید آسیب پذیرباشد و در صورت اضافه شدن عناصر دیگر ناهمگن موجبات گرایش به طلاق را فراهم سازد.
    بدین قرار، به درستی می توان گفت، آموزش و میزان آن از مهمترین عوامل موثر بر رفتار انسانهاست، درعلیت یا علل تاثیر چنین عاملی،عقاید گوناگون است:
    تحصیلات
    الف) نظریه حساسیت
    بعضی معتقدند، ازطریق کسب سواد و گام به گام با افزایش میزان آن، انسانها حساس تر، ظریف تر و دقیق تر نسبت به مسائل خواهند شد. انسان آموزش دیده از انسان خام و طبیعی فاصله می گیرد وبه همان نسبت نیز احساسات دقیق تری می یابد.
    در شرایط نخست (خام بودن انسانی) ادراک انسانها نسبت به امور ظریف، حساس و دقیق نظیر شعر و موسیقی دقت کمتری نشان می دهد. یک انسان فرهیخته در برابر یک شعر نغز حالتی نشان می دهد که از یک انسان نافرهیخته ساخته نیست. او به درون دنیاهای پیچیده احساسات انسانی راه نیافته است.

    به نظر می رسد، سواد همانند یک عامل آگاهی بخش عمل می کند و انسانها را نسبت به مصائب دیگران آگاه تر می سازد. بهتر می تواند سختی های دیگری یا دیگران را درک کنند واز این روبهتر می توانند «توان خود را در جای دیگری نهادن» را احراز نمایند. این توان برتمامی روابط انسان با دیگران اثر مثبت می نهد. ازجمله و مهمتر از همه روابط فرد با همسرش.
    ب: نظریه خویشتن یافتگی
    متعاقب همین اندیشه، بسیاری در اندیشه ارتقاء میزان خویشتن یافتگی یا بسط سواد در انسانها هستند. انسان با سواد باید کمتر دچار خودباختگی یا از خود بیگانگی باشد، بنابراین او باید بداند در شرایطی خاص عقد زوجیت بسته است و در شرایطی معین نیز حیات می گذراند. او باید بداند، وضع او خاص خود اوست و هیچ کس همانند وی نیست. لذا نباید به تقلید رنگ پریده از دیگران بپردازد. چناچه همسر ودوستش او را به سفرهای دور و گران می برد یا لباس های نفیس برایش می خرد و ….
    نباید گمان برد که باید همه امکانات نیز از جانب همسر او برایش فراهم آید. شعور جامع نسبت به خویش، عدم تقلید از دیگران، شناخت و پذیرش تمایز خود و شرایط خویشتن از دیگران از اهم شرایط ارتباط با انسانهای دیگر از جمله در زندگی خانوادگی است.

همسر بی وفای من

۱,۴۷۰ بازديد
سوال شده 9 Mar 2018 در مشاوره خانواده آنلاین توسط فریبا
سلام یک ماه دیگه عروسیمونه و خونه مادرش اینا کرمانشاهه و ماتهرانیم.خودشم تهران کار میکنه قراره تهران زندگی کنیم هر وقت میره خونشون من رو یادش میره کم پیام میده زنگ اصلا نمیزنه بهشم میگم قبول نمیکنه چیکار کنم یا این بی وفا
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس حرفه ای (47,400 امتیاز)
ویرایش شده 10 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس
با سلام
سرکار خانم توجه داشته باشید  که  اکثر سو تفاهم ها  در دورات نامزدی و قبل عروسی اتفاق نی افتد ساختار مغزی زن و مرد  کاملا متفاوت است به دلیل دوری شما تصور می کنید که ایشون نسبت به شما کاملا بی توجه شدند و دقیقا بر عکس مطمئن باشید ایشون اصلا چنین تصوری ندارتد و حتی فکر نمی کنند این مسائل موجب ناراحتی شما شود
ایشون وقتی با خانواده هستند مطنئن باشید به یاد شما هستند و توحه دارند منتهی اولویت ها متفاوت است و  نحوه  بروز احساسات چرا که به هر حال باید دقت داشنه باشید که  مهم این است که خود شما حواشی را از زندگی خود دور کنید ....پس بهتره  با همسرتون رفتار درستی داشته باشید ..و اابته متقابلا ایشون هم انتظارات معقول را مدیریت کنید
در 6ر حال امیدوارم به زودی مسائل رفع شود

مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

982122354790

موفق باشید

دردسرهای برادر همسرم

۱,۴۷۸ بازديد
سلام تقریبا الان چندین ساله که با همسرم زندگی میکنم و یک فرزند هم درایم 5 ساله پیش به خاطر موضوعاتی که برادر همسرم بین مادررش پیش آورده بود با پیشنهاد همسرم که پدرش فوت کرده بود برادراش آمد و با ما زندگی کرد البته گفت موقتی هست اما این طور نبود با گذشت این سال ها متاسفانه خیلی تغییرات در همسرم پیش آمده رسیدگی های بیش از حدش به برادرش و کم شدن گذران وقتش با من و بی محلی های خیلی من رو عذاب میده و وقتی اعتراض میکنم همسرم میگه میتونی بری و جدازندگی کنی واقعا نمیدونم چیکار کنم مادرش هم رفته با خواهر همسرم و با جناقم زندگی میکنه من برای همسرم همه نوع امکانات فراهم کردم اما مثل اینکه بدتر شد
 
 
 
4 پاسخ
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط راهنما
سلام و دورود بر شما این آقا پسر که گفتین چند سالشونه؟
 
 
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط راهنما
دوست عزیز درسته شرایط سختی میتونه برای شما باشه ولی شرایط پسر متفاوته و بعد از مدتی دنبال زندگی خودش خواهد رفت با تمام ستخی ها بهتره شما صبور باشید تا شرایط به روال عادی برگرده اتفاقی که در زندگی میوفته که شاید نتونیم برای حلش در اندک زمان راه حل پیدا کنیم پس صبور باشید
 
 
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط غزل
سعی کنید شما هم همسرتون رو همراهی کنید تا بهتون اعتماد کنه و به امید خدا مشکلاتتون رو با صبر حل کنید
 
 
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس حرفه ای (47,400 امتیاز)
ویرایش شده 10 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس
با سلام
دوست عزیز در مورد این مساله با همسرتون صحبت کردید البته باید طوری صحبت کنید که ایشون هم حساس نشوند چون به هر حال برای هر فردی   خانواده اش اهمیت دارد منتهی شاید ایشون متوجه نیستند   فکر می کنند همه شرایط را درست مدیریت می کنند به همین خاطر مشکلاتی ایجاد می شود ..به هر حال در زندگی هر فردی ممکن است مشکلاتی باشد در زندگی  شما هم همین مسائل ممکن است مشکل ساز شود ولی باید هر دو نفر با هم شرایط را به درستی مدیریت کنید اصلا اجازه ندهید اگر چیزی هست  در ذهن شما بماند چرا که  فقط در ذهن شما باشد ایشون اصلا متوجه نمی شوند که از زندگی خودشون دارن می زنن و توجه بیش از حد حساسیت هایی ایجا کرده و دارد بر روابط شما تاثیر منفی می گذارد
البته اصولا بر خلاف زن ها مردها با چنین مسائلی مواجه هستند ..یعنی تا شما گوشزد نکنید متوجه نمی شوند که مشکلی هست و فکر می کنند همه چیز رو به راه است پس همیشه در شرایط مناسب مسائل را بازگو کنید
امیدوارم به زودی مسائل حل شود ..

مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

982122354790

موفق باشید

رابطه مادرم با جنس مخالف

۱,۵۰۸ بازديد
سلام مادرم 48 ساله است و پدرم جانبازه چند سالی هست مادرم با جنس مخالف رابطه پیدا کرده پدرم هم متوجه شده و به دلیل مریض بودن نمیتونه بهش چیزی بگه چون میترسه تنهاش بزاره نمیدونم باید چیکار کنم واقعا خسته شدم از بس گوشی دستشه البته دوستای اینترنتی نداره باید چیکار کنم؟
 
 
 
2 پاسخ
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط مشاور
سلام اگه میبینید وفاداری در خانه شما پایمال شده پس شما به عنوان فرزند خانواده تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید ضمن اینکه همیشه با خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری اسن که هیچکس نباید رد آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین لذا شما از روی تجسس و یابدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مسئله بگذرید به ترتیت زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننماید در اکثر غزیب به اتفاق خیانت ها و  بی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاقی روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحت ها درست یا نادرس ، برخورد جدی با آن نمی کنند الذا شما هم بهتر است در روابط خصوص والدین خود تجسس کنید
 
 
پاسخ داده شده 9 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس حرفه ای (47,400 امتیاز)
ویرایش شده 10 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس
با سلام
دوست عزیز به هر حال باید توجه داشته باشید که اگر نسبت به رابطه مطمئن هستید شرابط سختی خواهد بود ولی به هر حال با شرایط پدر شما شاید ایشون هم نیازهایی  داشتند و نمی توانستند ادامه بدهند بنده نمی خوام حق رو به کسب بدهم ولی باید شرایط خانواده شما را هم در نظر گرفت ....اگر با ایشون راحت هستید  باید  باهاشون صحبت کنید چون  ممکنه مسائلی ایجاد شود که ایشون متوجه نیستند ...به هر حال وقتی یک زن متاهل وارد ارتباطاتی می شو ممکنه سو استفاده های صورت گیرد و خب شرایط سخت خواهد شد ..و البته در شرایط پدر شما مطلع شدن ایشون هم   اهمیت دارد ...چون ممکنه باعث تشدید بیناری شود پس باید حتما با مادرتون فردی صحبت کند که مادر شما حرف شنوی داشته باشد ...امیدولرم به زودی مساله حل شود ..

مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

982122354790

موفق باشید