همیشه میومدم تو تاپیک هرچه‌ میخواهی بگو
با خدا حرف میزدم
میگفتم خدایا کمکم کن کم نیارم
کمک کن نپاشم از هم
کمک کن ناامید نشم ازت
من بدون کسی نیستم دستمو بگیر مثه گذشته
همینجور درد دل میکردم بلکه یه کم سبک شم
اما حالا دیگه کم آوردم
مشکلاتم یکی دوتا نیست که بخام لیستشون کنم
انقدر همه‌چی پیچیده و قاطی شده که فقط دارم خفه میشم تو این پیچش
همش میگفتن اگه نمازاتو اول وقت بخونی
اگه فلان دعا رو بخونی
اگه چله‌ی زیارت عاشورا بگیری
اگه اگه اگه...
دیگه خسته شدم
هرکاری تونستم کردم و در کنارش از خدا میخاستم کمکم کنه
ولی به نتیجه نرسیدم
خسته شدم دیگه
تحمل ندارم
نگاه دیگران، کنایه‌هاو طعنه‌های فامیل...پرس وجوهای بقیه
خدایا مگه یه بنده چقد ظرفیت داره؟؟؟
مگه ما پیامبریم؟ مگه امام‌ معصومیم؟؟؟
خدایا یعنی میبینی و هیچی نمیگی؟
نه باور نمیکنم
خودت گفتی ازم بخاید
دیگه چقدر ازت بخام
چقدر بهت التماس کنم؟؟؟
یعنی برات لذت بخشه عذاب بندتو ببینی؟؟؟؟
دیگه هیچی ازت نمیخام
دیگه هیچ امیدی ندارم
دیگه دل نمیبندم به حرفات
دیگه هیچوقت هیچی ازت نمیخام