خاطرات
سلام
دوستان از خاطرات دوران ازدواجتون بگید
چی شد خاستگار اومد براتون ؟
آقایون چی شد که خاستگاری رفتید؟
خانم ها تا الان چند تا خاستگار رد کردن
آقایون تا الان چند بار خاستگاری رفتن
کدوم خاستگار هیجانی تر بوده
یعنی وقتی دیدینش به هیجان اومدید بگیریدش
کلا هر کسی خاطره ای از ازدواج یا خاستگاری داره بگه ؟
پاسخ : خاطرات
من تعدادشو دقیق یادم نیست چندتابودن تقریبا از ۱۶،۱۷سالگی خواستگارمیومد،یادمه یکیشون بیش فعال بود توجلسه ی اول که باهم صحبت میکردیم دائم درحال حرکت کردن بود و ازخاطرات بچگی و شیطنتای بیش ازحدش میگفت اونم باهیجان منم که یه دختراروم بودم باتعجب نگاش میکردم وحرفی برای گفتن نداشتم فقط منتظربودم تموم بشه و برن
یکی دیگشون یادمه خیلی دنبال دونستن وکنکاش مسائل کلی بود جوری سوال پیچت میکرد هنگ میکردی فکرمیکردبایدسوالای عجیب غریب بپرسه ،خیلی رواعصاب بودهرچی فسفر داشتم اونشب خرج کردم
یکی دیگشون اشنامون بود اولین جلسه که اومدحرف بزنیم یادمه باانگشتراومده بودن یعنی انقدرمطمئن بودن
بقیه معمولی بودن چیزخاص و هیجان انگیزی نبود
اخرینش اسفندامسال اومد(منو تو محل کارم دیده بود ) یه پسر قدبلند و سبزه و البته ورزشکار یه مرد به تمام معنا کسیکه عاشقشم و الان شوهرمه
خیلییی مهربون و فداکار و عاقله بیشترازاین ازخوبیاش نگم چشم نخوره
- ۲ ۰
- ۰ نظر