جمعه ۲۷ مهر ۹۷ ۱۰:۴۵ ۲,۲۵۶ بازديد
پاسخ : شوهرم اصن دوسم نداره

نوشته اصلی توسط
زهراشونم 
با سلام. من حدود یکساله عقد کردم.من ۲۱ سالمه و شوهرم ۳۰ سال.ازدواجمم به صورت سنتی بوده. اما از همون اول یه روز خوش ندیدم.شوهرم اصن دوسم نداشت. نه پیامی میداد. نه زنگی میزد. بهش گفتم اما فایده ای نداشت. بدتر شد که بهتر نشد.یه ذره هم درکم نمیکنه. زندگیم شده حسرت.خواهرشوهرم همسن خودمه و با شوهرش هردو متولد یکسالن.اوناهم عقدن و خیلی خیلی خوبن باهم. اما شوهر من چی؟ آرزو دارم یبار بغلم کنه حتی.بوسم کنه. اصن اینا چیه؟ آرزو دارم یبار اسممو صدا کنه.اصن انگار منی وجود ندارم.بعضی شبا از پیش خونوادش میاد خونمون که بخوابه. اما حتی وقتی توی اتاقیمم جای خوابشو ازم جدا میکنه. حتی من اگر برم کنارشم روشو اونور میکنه.منم دیگه سرد شدم بخدا. بهش زنگ میزنم پیام میدم. پیامامو که کلا جواب نمیده. زنگم که اکثرا گوشیشو جواب نمیده.اگرم جواب بده که سرد برخورد میکنه.یبار نشد واسم یه هدیه بخره. یا لااقل هزار تومن بده به من.یا بگه بیا یه روز ببرمت مسافرت.بخدا اگر اندازه یه ارزن محبت میدیدم مدیون محبتش میشدم. اما افسوس که روز به روز دارم سردتر و افسرده ترمیشم.من تموم محبتمو. عشقمو نثارش میکنم اما اون چی؟فقط با کاراش بلده دلمو بشکنه.شبا موقع خواب گریه میکنم. میفهمه اما حتی روشو سمت من نمیکنه که ببینه چمه.یبارمیخواستم از گوشیش زنگ بزنم رمز گوشیش رو بهم نگفت. بعدش به خواهرش گفت بیاد وارد کنه که من بتونم زنگ بزنم. ینی اینقد بهم اعتماد نداره. حتی نشده ما توی این مدت یه روز کامل باهم باشیم. توی یه شهر دیگه خونه مجردی داره.اما یبار نشده منو دو روز با خودش ببره.نمیدونم شایدم مشکلی چیزی داره که میخواد ازم مخفی کنه.یبار بهش گفتم من که از زندگی مون خیری ندیدم. گفتش خب طلاق بگیر.به من و حرفام یه ذره هم محل نمیذاره.مثلا بهش میگم نماز بخون روزه بگیر.انگار نه انگار.حرفای اطرافیان منو بیشتر اذیت میکنه هرکی میبینه مارو میگه حیف تو که هم از نظر قیافه و ظاهر هم از نظر تحصیلات هم از نظر خانوادگی و مالی ازش سری اونوقت رفتی با اونجور آدمی ازدواج کردی. از همه بدتر خونوادم. چون اقوامیم میگن بمیری هم باید بسازی. آبرومون میره اگه بخوای طلاق بگیری. حتی گفتم فقط یبار باهام بیاد مشاوره. خودش که بحرف نکرد. خواستم از طریق خونواده ها وارد بشم. که با برخورد شدید خونواده خودم روبه رو شدم و حتی منو تهدید به کتک زدن کردن. از زندگی سیر شدم.جدیدا فقط به خودکشی فکر میکنم.تهش از یه جهنم میرم یه جهنم دیگه اما دیگه اینجوری عذاب نمیشم.
سلام دوست گرامی
از شنیدن اونچه که این روزا باهاش مواجه هستید عمیقاً ناراحت شدم، چون مطمئناً حق شما این نبوده...
واقعیت انکار ناپذیری است که فاصله سنی شما با همسرتون زیاده، اما خبر خوب اینکه شما به شدت جوان هستید و میتونید با طلاق گرفتن، به زندگی بهتری امیدوار باشید. طبیعیه اوایل خانواده شما مقاومت نشون میدن اما وقتی متوجه مصصم بودن شما بشن، راهی جز حمایت از شما نخواهند داشت، با این حال عجولانه هم رفتار نکنید.
ضمناً الان بهترین فرصت ممکن برای پایان داادن به این رابطه ناموفقه، در واقع قبل از اینکه رسماً ازدواج کنید. پس فرصت رو از دست ندین.
هرچند این یک نظر شخصی از جانب بنده است، اما فکر می کنم هر چه زودتر از ایشون جدا بشین به نفعتونه. ضمناً بهتره به این موضوع که لابد سرنوشت من همینه و باید بسوزم و بسازم فکر نکنید اصلاً ، مطمئناً حق شما این نبوده.