پنجشنبه ۱۲ تیر ۰۴

اولين مدل عصب شناختي براي مجازات شخص ثالث

۲,۲۴۳ بازديد


تمایل مردم به مجازات افراد دیگر که دروغ، تقلب، سرقت و یا نقض سایر هنجارهای اجتماعی حتی زمانی که آسیب ندیده اند و به نفع شخصی خود نیستند، یک رفتار انسانی است. شواهد نادرستی وجود دارد که حیوانات دیگر، حتی دیگر مقادیر پیشخوان، در این رفتار "به من مجازات می کنند زیرا شما به او آسیب رسانده" رفتار می کنید. اگر چه این رفتار - یعنی مجازات شخص ثالث - مدتهاست که در نظامهای حقوق بشر نهادینه شده است و اقتصاددانان آن را یکی از عوامل کلیدی است که می تواند درجه استثنایی همکاری در جامعه بشری را توضیح دهد، این موضوع جدیدی است برای علوم اعصاب .

در یک مقاله منتشر شده در روز 15 آوریل توسط مجله Science Neuroscience ، یک جفت دانشمند عصبی از دانشگاه های وندربیلت و هاروارد اولین مدل عصبی را برای مجازات شخص ثالث پیشنهاد کرده است. این مجموعه مجموعه ای از فرآیندهای شناختی و مغز بالقوه را تشریح می کند که فشارهای تکاملی می تواند دوباره تعیین کند که این رفتار امکان پذیر باشد.

رن ماروئیس، دانشیار روانشناسی در واندربیلت، که مقاله را با جاشوا بوکولتز، استاد روانشناسی در هاروارد "مشروعیت - رفتار داوطلبانه در نظر گرفته شده برای به نفع دیگران حتی زمانی که آنها همسایه نیستند، لزوما منافع ژنتیکی را مستقیما به افراد خاص اختصاص نمی دهد، بلکه یک جامعه پایدار را ایجاد می کند که بقای کلی فرزندان گروه را بهبود می بخشد."

یکی از توانایی های ذهنی درونی که به انسان اجازه می دهد همکاری های گسترده ای بین افراد غیر مرتبط با ژنتیک ایجاد کند، توانایی ایجاد، انتقال و اجرای هنجارهای اجتماعی، احساسات به طور گسترده ای در مورد رفتار رفتار مناسب است. این هنجارها انواع مختلفی را شامل می شوند که شامل استانداردهای خاص فرهنگی خاصی هستند (مانند "آشنایی جنس مخالف با بوسه بر روی هر گونه") به استانداردهای جهانی که با قدرت در فرهنگ های مختلف متفاوت هستند (مانند " زنا نکنید ") به هنجارهای جهانی که به طور گسترده ای در نظر گرفته می شود که آنها به قوانین (مانند" شما نباید کشتن ") تدوین شوند.

ماروئیس گفت: "دانشمندان مدل های متعددی را برای توضیح همکاری گسترده ای که مشخصه ی جامعه ی انسانی است را پیش بینی کرده اند، اما این به طور کلی نمی تواند به توضیح ظهور جوامع ثروتمند ما کمک کند."

یک مدل نشان می دهد که افراد وقتی که به خویشاوندان خود به نفع خویش عمل می کنند، اقدامات آلتوسئونی را انجام می دهند و احتمال انتقال ژن هایی که به نسل های آینده داده می شوند، افزایش می دهد. با این حال، این توضیح نمی دهد که چرا افراد با افرادی که ژن هایشان را نمی گذارند همکاری می کنند.

"پشت من را خراشید و پشت خود را خراشیده میکنم"، جوهر مدل دیگری است که به معنای تقلید متقابل یا روابط متقابل مستقیم است. این استدلال می کند که هنگامی که دو نفر به طور مکرر در تعامل هستند، آنها علاقه ای متقابل در همکاری دارند. اگر چه این می تواند همکاری میان افراد غیر مرتبط را توضیح دهد، دانشمندان دریافته اند که این کار فقط در گروه های نسبتا کوچک کار می کند.

به همین ترتیب، نظریهای متقابل غیرمستقیم، که بر سود منافع فردی با حفظ شهرت خوبی از طریق رفتارهای آلتوسئویی تمرکز می کنند، نمی توانند به ظهور گسترده ی همکاری منجر شوند، زیرا مزایایی که افراد از طریق تعاملات آلتروسویی یکپارچه به وجود می آورند ناچیز است.

با این وجود، یک کلاس از مدل ها وجود دارد که در توضیح حفظ همکاری افراد غیر مرتبط با ژنتیک موفقیت آمیز بوده است. با توجه به این مدل های متقابل قوی، افراد به دنبال پیروان عادی و مجازات های حقیقی حتی برای هزینه های خود (مجازات های خدایی) می پردازند.

مدل های متقابل قوی، مانند سایر مدل های ذکر شده در بالا، به طور عمده برای تعاملات شخص ثالث طراحی شده اند. در حالی که تعاملات شخص ثالث ممکن است در اولیای غیر انسانی و جوامع کوچک انسانی غلبه کند، شواهدی وجود دارد که تکامل جوامع بزرگ ما بر مبنای متمایز و متمایز تر از تعامل انسان، یعنی مجازات های شخص ثالث ("من زیرا شما به او آسیب رسانید).

داستان های مربوطه

در این مقاله آمده است که تدوین هنجارهای اجتماعی به قوانین و نهادینه کردن مجازات های شخص ثالث "مسلما یکی از مهم ترین تحولات در فرهنگ انسانی است."

بر اساس مدل محققان که بر پایه آخرین اطلاعات رفتاری، شناختی و علمی علمی است، مجازات شخص ثالث از مجازات شخص ثالث خارج می شود و با مجموعه ای از فرآیندهای شناختی که برای خدمت به سایر توابع تکامل یافته است، همکاری کرد تا امکان مجازات شخص ثالث را فراهم کند.

در نظام عدلی کیفری مدرن، قضات و اعضای هیئت منصفه - تصمیم گیرندگان بی طرف و بی طرف - مسئولیت بررسی شدت عمل جنایی، وضعیت ذهنی متهم و میزان آسیب را به عهده دارند و سپس این ارزیابی ها را با کدهای قانونی قابل اجرا و مناسب ترین مجازات از گزینه های موجود را انتخاب کنید. بر اساس مطالعات جدید نقشه برداری مغز، باکولتز و مرویس یک قمر از وقایع مغزی هستند که برای حمایت از فرایندهای شناختی در تصمیم گیری در مورد مجازات های شخص ثالث پیشنهاد می شوند. به طور خاص، آنها این فرایندها را به پنج ناحیه متمایز در مغز متصل کرده اند - دو در قشر جلویی که در توابع روانشناختی بالاتر قرار دارند؛ Amygdala عمیق در مغز است که با پاسخ های احساسی همراه است؛

بر اساس مدل Buckholtz و Marois، تصمیم گیری های مجاز قبل از ارزیابی اقدامات و نیت های ذهنی متهمین جنایتکار در یک شبکه اجتماعی ارزیابی اجتماعی که از مرکز پیش ماده جلویی (MPFC) و اتصال مختصات محلی (TPJ) پیش می آید، پیش می آید.

در حالی که اغلب تصور می شود تصمیم گیری قانونی صرفا بر مبنای تفکر منطقی است، تحقیقات نشان می دهد که بیشتر انگیزه های مجازات به دلیل پاسخ های احساسی منفی به آسیب است. به نظر می رسد که این سیگنال در ناحیه آمیگدال تولید می شود و باعث می شود مردم در تصمیم گیری ها به جای تصوری صرفا حقوقی تصمیم گیری کنند.

بعد، تصمیم گیرنده باید ارزیابی خود را از حالت ذهنی هنجار و میزان آسیب با مجموعه خاصی از گزینه های مجازات، یکپارچه کند. محققان پیشنهاد می کنند که قشر پیشانی فرسوده، که به طور مرکزی در آن قرار دارد و دارای ارتباط با سایر زمینه های کلیدی است، به عنوان یک توپی عمل می کند که تمام این اطلاعات را با هم تلفیق می کند و آن را به قشر غده فوق کلیه (DLPFC) منتقل می کند، جایی که تصمیم نهایی ساخته شده با ورودی از یکی دیگر از منطقه عقب مغز به نام سوزن داخل درونی، درگیر در انتخاب پاسخ مناسب مجازات. به همین ترتیب، DLPFC ممکن است در انتهای سلسله مراتب عصبی در تصمیم گیری در مورد مجازات های مناسب قرار بگیرد که باید به نقض حقیقی خاص داده شود.

مدل فعلی بر نقش مجازات در تشویق همکاری های انسانی در مقیاس بزرگ تمرکز دارد، اما محققان دریافتند که پاداش و تقویت مثبت نیز نیروهای روان شناختی قوی هستند که همکاری کوتاه مدت و بلند مدت را تشویق می کنند.

مشاوره آنلاین ازدواج

Marois می افزاید: "این به طرز وحشتناکی است که در حالی که مجازات و یا تهدید مجازات، به نظر می رسد نقش یک بنیادین در تکامل جوامع بزرگ در مقیاس خود، تحقیقات زیادی در روانشناسی توسعه نشان می دهد قدرت بسیار زیاد تقویت مثبت در شکل دادن رفتار فرد جوان. " بنابراین درک اینکه هر دو کار پاداش و مجازات باید دیدگاه های اساسی در مورد ماهیت رفتار تعاونی انسان ها را درک کنند. Marois گفت: "نهایی" گلدان طلا در پایان رنگین کمان "در اینجا ارتقاء یک سیستم عدالت کیفری است که نه تنها عادلانه تر، بلکه کمتر ضروری است.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.