روانشناسان بینش خود را در مورد چگونگی ارزیابی خطرات بهداشت شخصی خود به دست آورده اند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که مردم از این علامت غافل نمی شوند، تا زمانی که به گزارش رسانه ها تکیه نکنند و به آنچه که می دانند اتفاق بیفتد. این مطالعه در شماره جاری JEP (مجله روانشناسی تجربی): یادگیری، حافظه و شناخت است که توسط انجمن روانشناسی آمریکا (APA) منتشر شده است .
رالف هرتویگ، PhD، از دانشگاه بازل در سوئیس می گوید: یافته ها این فرض را به چالش می کشد، زمانی که احتمال وقوع حمله قلبی و یا یک تصادف اتومبیل را به خود مشغول می کند، باعث ایجاد اشتباهات بزرگی می شود. او می گوید: "مردم می توانند به برآوردهای نسبتا دقیق دست یابند تا زمانی که به تجربیات فردی خود بر فرکانس این رویدادها بپردازند ... با در نظر گرفتن اینکه بسیاری از بستگان، دوستان و آشنایان از این علل جان سپردند."
وی ادامه داد: "با این وجود، زمانی که آنها از طریق دنیای مجازی نمونه برداری می کنند، به احتمال زیاد به برآوردهای احتمالی تخمین زده می شوند." به عنوان مثال، اگر مردم نمونه از دنیای مجازی هستند، ممکن است به راحتی نتیجه گیری کنند که بسیاری از افراد دیگر به علت علل نادر اما چشمگیر مانند بیماری دیوان گاو یا سقوط هواپیما جان می گیرند، به علت علل معمول مانند آسم.
نویسندگان نگران هستند که "عوامل مؤثر بر بیش از حد جمعیت، فقر و تغییرات اقلیمی جهانی راه را برای خطرات سلامتی جدید، باعث می شود که حتی بهتر از فهمیدن چگونگی درک عموم و قضات به خطر بیفتد".
هرتویگ و دیگر روانشناسان شناختی، ابتدا نظریه های خود را درباره اینکه چگونه افراد به طور خاص درباره فرکانس های رویداد به خطرات بهداشت فکر می کنند، گسترش دادند. سپس، در موسسه ماکس پلانک برای توسعه انسانی در برلین، این مدل ها را با پرسش از شرکت کنندگان برای ارزیابی خطرات سلامتی به روش های مختلف مورد آزمایش قرار دادند.
محققان یک گروه از 45 نفر را با جفت علل مرگ ارائه دادند و از آنها خواسته بودند که علت را انتخاب کنند که سالانه بیشتر زندگی می کرد. آنها دو گروه دیگر از 30 و 35 شرکت کننده را با جفت انواع سرطان و جفت بیماری های عفونی ارائه دادند و از آنها خواستند که بیماری را با میزان بروز بیشتر (تعداد موارد جدیدی که در یک جمعیت در یک زمان داده شده). اداره آمار فدرال آلمان و موسسه Robert Koch اطلاعات بیماری را ارائه دادند.
به طور متوسط، شرکت کنندگان 71.2 درصد در تعیین علل مرگ موفق شدند؛ دقت متوسط برای مجموعه سرطان (2/68 درصد) کمی پایین تر بود و برای عفونت تنظیم شده (6/80 درصد) بیشتر بود.
نمرات نه تنها دقت منطقی خوبی را نشان داد، بلکه از لحاظ دو مورد از چهار مدل پیشنهادی عبارت بودند از: "در دسترس بودن از طریق فراخوانی" و "مکانیزم های فرکانس رگرسیون".
داستان های مربوطه
- مطالعه: بیماران مبتلا به سرطان پس از عمل قلب نتایج بدتری دارند
- رژیم غذایی پالئویی مرتبط با بیومارکرهای بیماری قلبی است
- ادویه جات ترشی جات ممکن است باعث عدم تحمل ورزش در ارتباط با نارسایی قلبی شود
در یک مطالعه دوم، روانشناسان به طور مستقیم آزمایش کردند که چگونه این دو مدل پیش بینی ارزیابی ریسک برای هر یک از 276 جفت بیماری و هر یک از 80 شرکت کننده را بر اساس آنچه یک آزمایش پس از تجربی در مورد دانش خود نشان داد. هرتویگ شگفت زده شد که "دو مدل کاملا متفاوت، بر اساس فرضیات مختلف، داده ها را به همان اندازه خوب توضیح می دهند."
با توجه به در دسترس بودن از طریق مدل فراخوان، افراد احتمال وقوع یک رویداد را با فرکانس قسمت های تجربه شده در شبکه اجتماعی خود، ارزیابی می کنند. برای مثال، ممکن است آنها احتمال شبیه شدن به حمله قلبی را با تفکر در مورد افرادی که می دانند که حملات قلبی داشته اند، شکل دهند.
فرآیند فکری دیگر، یک "مکانیزم فرکانس رگراسیون"، فرض می کند که افراد خطرات سلامتی خود را بر اساس اطلاعات فرکانس به طور خودکار رمز شده ناشی از گلوله ای از مواجهه های مختلف، از جمله اخطارها و گزارش های خبری، هشدار پزشکان، کمپین های اطلاع رسانی عمومی و غیره، . با این حال، برآورد افراد به مقداری متوسط در یک دسته، به عنوان یک پدیده آماری به نام "رگرسیون نسبت به میانگین" تغییر یافته است. در نتیجه، فرکانس های کوچک (مانند مرگ و میر ناشی از مصرف بیش از حد ویتامین) بیش از حد است و فراوانی های زیادی (از قبیل مرگ در معرض سرطان رکتوم) دست کم گرفته می شود.
محققان از استفاده از یک "مکانیزم غلط" استفاده کردند که در آن پوشش رسانه ها مخاطرات مخاطره آمیز افراد را شکل می دهد (افراد در معرض خطر بالا گرفتن ویروس نیل غرب در تابستان گذشته احساس می کردند ) و مکانیسم دیگری که بر اساس آن افراد فقط حس می کنند از فرکانس های دسته های خطرناکی مانند خطرات طبیعی.
نویسندگان به این نتیجه می رسند که مردم بر اساس اطلاعات موجود از حافظه، استراتژی های ارزیابی ریسک خود را تغییر می دهند، و نه استفاده از همان مکانیزم برای هر نتیجه گیری تنها. آنها می نویسند: "به عنوان مثال، اگر یک شخص نمی تواند یک قسمت را در حلقه اجتماعی اش بازیابی کند، ممکن است تلاش کند به احساس فلسف یا فرکانس تکیه کند."
مقاله: "قضاوت های فرکانس های خطر: تست های مکانیسم های شناختی ممکن"؛ رالف هرتویگ، PhD، دانشگاه بازل؛ و Thorsten Pachur و Stephanie Kurzenhäuser موسسه ماکس پلانک برای توسعه انسانی؛ مجله روانشناسی تجربی: یادگیری، حافظه و شناخت؛ جلد 31، شماره 4.
- ۰ ۰
- ۰ نظر