صبوری یا رهایی؟

سلام
بعد از مدتها دوباره اومدم اینجا تا از مشکل جدیدم بگم
روزای سختی رو پشت سر گذاشتم و ظاهرا" روزهای سخت تر هم در انتظارم نشستن
بعد از اون اتفاق تلخی که برادرم واسمون رقم زد و بحث و دعواها بالاخره خانواده م پول همسرم رو به علاوه ی سودش بهش برگردوندن البته برادرم از این قضیه اطلاع نداره
ولی مشکل جدیدی که پیش اومده اینه که همسرم می گه باید از هم جدا بشیم می گه ذهنیتم نسبت به خانواده ت تغییر کرده و دیگه نمی توونم بهشون اعتماد کنم،می گه از اول ازدواجمون اشتباه بوده و الانم تا بچه دار نشدیم بهتره که جدا بشیم!
نمی دونم چیکار کنم دیگه بریدم ،از خودم از خانواده م از همسرم
سعی کردم منصرفش کنم ولی می گه من تصمیم خودمو گرفتم و می خوام بقیه ی عمرم رو تنها زندگی کنم
رفتار من نسبت به قبل تغییری نکرده بهش محبت می کنم مثل قبل بهش زنگ می زنم و پیام می دم اونم جوابمو میده ولی یه کم سرد قرار شده فعلا" در مورد جدا شدن حرفی نزنیم و اجازه بدیم هر چیزی تو زمان خودش اتفاق بیفته
مغزم درد گرفته از این همه مشکل که پشت سر هم دارن پیش میان
اگه می شه راهنماییم کنید ممنون می شم چون خودم اصلا" نمی توونم تصمیم درستی بگیرم هر چند که دلم نمی خواد به جدا شدن حتی فکر کنم چه برسه به عملی شدنش