شوهرم فوت شد ازش یه دختر دارم به دلیل فقر وهزار دلیل وعذر غیر موجه به تن فروشی روی آوردم مدت زمان کوتهای نگذشته بود که توی تلگرام آدم خیری ازم خواست باهزینه کسی برم کربلا یهویی پیش اومد توی راه بایه زن وشوهر سادات همسفر شدم عین لیلی ومجنون بودن ومن به این رابطه حس حسادت داشتم وقتی به حرم رسیدم چنان گریه وزجه زدم که عربها از گریم گریشون گرفت ازش همسری بافلان مشخصات خواستم گفتم نشونیش سید بودنش باشه به شهرم برگشتم وهمچنان تن فروشی رو ادامه دادم هنوز چند روز نگذشته بود با آقایی آشنا شدم که سید بود به من ابزاز عشق کرد جوری که بابقیه آدما فرق داشت برام خونه گرفت گفت بریم صیغت کنم تا بعد ببینم چطور میتونم کمکت کنم وقتی رسیدیم پیش آخوند تا گفت مدتش چند وقت من گفتم دائمی و۱۱۴ سکه مهریه شوهرم دم نزد وبعدا هم راضی بود یه دختر ۲ساله داشتم آوردمش الان کلاس اوله وشوهرمو پدر واقعیش میدونه وبراش میمیره همه چی خوبه اما ایشون همسر اولشون درجریان نیستند چه کنم من موندمو عذاب وجدان غصه وناراحتی شوهرم میگه همون خدایی که تو رو از فحشا واز فحشا به زندگی سالم هدایت کرد همون نگهدارته وعذاب وجدان نداشته باش از آینده نترس اما من بعداز این همه سال بچه دیگه ای میخام دخترم بیکس وتنهاس چه کنم